لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
تو برام خورشید بودی توی این دنیای سرد... گونه های خیسمو دستای تو پاک میکرد... حالا اون دست ها کجاست؟ اون دوتا دستای خوب... چرا بی صدا شده لب قصه های خوب...من که باور ندارم اون همه خاطره خاطره مرد ..........عاشق اسمونا پشت یک پنجره مرد.......اسمون سنگی شده...خدا انگار خوابیده...انگار از اون بالا ها گریه هامو ندیده...
یاد تو هر جا که هستم با منه...
داره عمر منو اتیش میزنه.....
یاد تو هر جا که هستم با منه...
داره عمر منو اتیش میزنه.....

نظرات شما عزیزان:
تاريخ : یک شنبه 1 بهمن 1391
| 8:46 | نویسنده : ♥reza♥ |